آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 10 روز سن داره

هستی من

می توان

میتوان تنها شد میتوان زار گریست میتوان دوست نداشت و دل عاشق آدمها را زیر پاها له کرد میتوان چشمی را به هیاهوی جهان خیره گذاشت میتوان صدها بار علت غصه دل را فهمید میتوان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود! آخرش هم تنها میتوان تنها رفت... با جهانی همه اندوه و غم و بدبختی... یادگاری؟ همه جا تلخی و سردی و غرور فاتحه؟ خوب شد که رفت! عجب آدم بد خلقی بود! ولی ای کودک زیبای دلم، آن ور سکه تماشا دارد...
22 دی 1390

بهتربود

بهتر بود، به جای هزاران کلمه تنها یک کلمه بود، کلمه ای که صلح می آورد. بهتر بود، به جای هزاران شعر، تنها یک شعر بود، شعری که زیبایی راستین را آشکار می کرد. بهتر بود، به جای هزاران ترانه، تنها یک ترانه بود، ترانه ای که شادی می پراکند.
22 دی 1390

شعر حیوانات

سگ       سگ داره هاپ هاپ مي كنه   يه تيكه استخون مي خواد   اين سگ با وفاي من   هر جا برم، با من مي آد       خرگوش       خرگوش ناز گوش دراز   تند مي ره مثل برق و باد   با اون دوتا دندون تيز   يه عالمه هويج مي خواد       گاو       گاو قوي و شكمو   مي خوره و هي ميگه ماو   به من يه شيشه شير مي ده   خيلي مفيده شير گاو       قوچ       قوچ زرنگ و چاقالو   ...
22 دی 1390

آی حلزون

                                           آی حلزون شاخکی!                                      کجا می ری یواشکی؟ جلو میری یواش و ریزه،ریزه      پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه خالهای دونه دونه،دونه داری     به روی پشت خود یه لونه داری ساکتی و خجالتی و تنها    ...
22 دی 1390

عشق

....... و عشق   واژه ایست که خداوند آن را آفرید   خدایا..........   چگونه عشق ورزیدن را    به من بیاموز   خود چگونه زندگی کردن را   خواهم آموخت. ...
22 دی 1390

رمز موفقیت میکل شوماخر قهرمان اتومبیلرانی

مایكل شوماخر چندین سال متوالی در مسابقات رالی در دنیا اول شد. وقتی رمز موفقیتش را   پرسیدند، در جواب گفت:       تنها رمز موفقیت من این است كه زمانی كه دیگران ترمز می گیرند، من گاز می دهم.     مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند.     تصمیم بگیر وقتی که دیگران مـُرددند.      خود را آماده کن وقتی که دیگران در خیال پردازیند.     شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند.    کار کن وقتی که دیگران در حال آرزو کردنند.    صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردنند.    گوش کن وقت...
22 دی 1390

برگی از زندگی

  روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:      اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!      دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!      سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!   پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام   د هم؟   لقمان جواب داد:    اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.    اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا ک...
22 دی 1390

خدای مهربان

خدایا می شود گاهی صدها بار مادرم را از خود می رنجانم، صدها بار به او بدی می کنم، صدها بار قلبش را می شکانم... ولی او صدها بار مرا می خواند، صدها بار مرا مورد محبت خود قرار می دهد، دوباره برایم دعا می کند، دوباره به من لبخند می زندو بدیهایم را فراموش می کند. حال تو ای مهربان مهربانان                    ای آفریننده خوبی ها                                 ای آفریننده مادر &n...
22 دی 1390

مطالب اموزنده

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.و...
22 دی 1390

بیدار شدن صبح زود ایلین

امروز وقتی موبایلم زنگ زد تا بیدار شوم برم سر کار دیدم دخملم از خواب بیدارشده و داره با دست و پاهاش بازی میکنه اولش سلام نکردم یه کم بهش نگاه کردم تا ببینم میخوابه یا نه ولی دیدم شارژه شارژه دیگه هوس خواب نداره باهاش کمی بازی کردم . بابایی دیشب دیر اومده بود (شیفت بود)عزیز دلشو ندیده بود دلش میخواست با هاش بازی کنه صبح که دید نازگلش بیداره از خواب بیدارشد با هاش بازی کرد و براش اواز خوند دخملم هم به اوازهای باباش با کمال میل گوش میداد مثل اینکه استاد باباییه  قربون اون گوش دادنت برم ایلینم ار الان به موسیقی علاقه داره منم هم همینو میخواستم ان شاءالله وقتی بزرگ شد یک از آلات موسیقی رو انتخاب کنه و اون بزنه من دوست دارم دخترم هنرم...
22 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد